یک اشتباه-قسمت دوم
دوشنبه, ۶ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ
باسمه تعالی
یادتون میاد که توی قسمت اول یک اشتباه چی گذشت؟ حالا دنبال کنید کل ماجرا ور...
اول سال که کلاس شلوغ بود فهمیدم وقتی به بچه ها میگم تمرین های کتاب ریاضی رو حل کنند ساکت میشن!! روی همین حساب هر روز سر کلاس و توی خونه کلی از کتاب ریاضی رو به بچه ها میگفتم که حل کنند و مشق بنویسن و اینا...
غافل از اینکه مرتکب چه اشتباه بزرگی دارم میشم!
ماه مهر گذشت و اول آبان رسیدم به جمع و تفریق فرایندی... آموزش جمع و تفریق فرایندی واقعا معضلی شده برای معلمین! باید معلم باشی که بفهمی چی میگم! چه برسه به من که اصلا دوره هم ندیدم! یهو کتاب رو برداشتم و دیدم که یک چیزای عجیب و غریبی نوشته!! همین طوری یکم پیش خودم تحلیل کردم و یک چیزایی فهمیدم و رفتم سر کلاس و خب بچه ها این اینه این جوری حل میشه تمام شد و رفت پی کارش!! کسی هست نفهمیده باشه؟؟!! و اونجا بود که با قیافه ی ماست مانند همه ی دانش آموزا (اعم از زرنگ و خنگول) روبرو شدم!
به جرئت میتونم بگم هیییییییییییییییییییییچ کس هییییییییییییییییییییییییچ چیزی نفهمیده بود!! کل زنگ درس رو چند بار توضیح دادم و آخر زنگ رفتم بیرون با بقیه معلمین صحبت کردم. معلم کلاس چهارم بهم گفت مگه به صفحه چند رسیدی!!!؟؟؟ من گفتم تقریبا 40!!!! و اونجا بود که با چشم های گرد شده معلم کلاس چهارم روبرو شدم!!
برای اینکه عمق فاجعه رو درک کنید بذارید بگم که کتاب ریاضی دوم دبستان کمتر از 150 صفحه داره!! من طی یک ماه تقریبا یک چهارم از کتاب رو تمام کرده بودم! اونم ماه اول سال که معلم تقریبا طی اون ماه فقط باید به یادآوری مطالب کلاس اول بپردازه!!! بچه ها رو بیچاره کرده بودم!! واقعا طبیعی بود که هیچ کس چیزی یاد نمی گرفت!! منم هی به بچه ها انگ می زدم که خنگ ها!! کورها!! این اینجوریه. فهمیدین؟؟!! معلومه نفهمیدین دیگه چون همه خنگین!
بعدا فهمیدم تنها کسی که می فهمیده خودم بودم!! که بعدترش فهمیدم خودم هم نفهمیده بودم!! خلاصه که با صحبت های معلم کلاس های چهارم و پنجم اینا ترمز دستی رو کشیدم و توقف کردم روی همون بحث جمع و تفریق فرایندی. یکم برگشتم به عقب و دوباره بعضی مباحث رو دور کردم با بچه ها. یک هفته دیگه وقت گذاشتم روی این مطلب و کلی به خودم فشار آوردم که مثلا ریشه ای این مطلب رو دوباره درس بدم!! با شکل کار میکردم و خرده خرده رفتم جلو...
آخر هفته ی دوم صبح دوباره جمع و تفریق رو ارائه کردم و هنوز تقریبا کسی چیزی نفهمید!! زنگ دوم دوباره همون درس رو ارائه کردم و باز تقریبا کسی چیزی نفهمید!! زنگ سوم باز همون درس رو ارائه کردم و هنوز کسی چیزی نفهمید!! زنگ تفریح رفتم دفتر موضوع رو با بقیه معلمین مطرح کردم. قرار شد کمکم کنند. زنگ چهارم همه معلمین آمدن کلاس من!!! باور کنید حتی فراش مدرسه هم آمده بود!! حتی مدیر مدرسه هم گاهی سرک می کشید!! همه آمده بودن که به بچه های کلاس من جمع و تفریق فرایندی رو حالی کنن!!! هر معلم درس رو ارائه می داد و می رفت کنار تا معلم بعدی بیاد و درس رو ارائه بده!! خلاصه که همگی درس رو ارائه کردن و رفتن کلاس های خودشون!! احساس می کردم مغزم داره منفجر میشه! ببینید بچه ها چه حالی داشتن! بعد از چهار زنگ تلاش ریاضی شاید دو سه نفر قضیه رو گرفته بودن!! و من اینو از خنگیِ بچه ها میدونستم درحالی که بازم اشتباه از من بود...
برای اینکه بفهمید اشتباه من چی بود باید فلسفه ی جمع و تفریق فرایندی رو درک کنید! روش این جمع و تفریق طوری طراحی شده که نیازی به انتقال و قرض گیری نیست. توی روش سنتی ما دهگان رو انتقال میدایدم و توی تفریق از دهگان قرض می گرفتیم و این کارا؛ که توی روش جدید وقتی ابتدا دهگان رو جمع می بندی دیگه نیازی به این کارا نیست و جواب به دست میاد...
و اما گندی که زدم این بود که یک ماه تمام با بچه ها با انتقال و قرض گیری کار کرده بودم!! یعنی روش گسترده پاسخ رو با روش انتقال و قرض گیری قاطی کرده بودم!! البته اون جاهایی که نیازی به انتقال و قرض گیری نبود مشکلی نبود! اما مشکل اینجا بود که برای اینکه بچه ها بیشتر یاد بگیرن من همه ی مثال ها رو از اونایی می آوردم که نیاز به قرض گیری و انتقال داشت!! و یک روش تخیلی اختراع کرده بودم که هم گسترده بود هم قرض گیری و انتقال داشت!! من سعی داشتم توی یک روز هم به بچه ها جمع گسترده رو یاد بدم هم تفریقش رو هم قرض گیری و هم انتقال!!!!!! اونم همه با هم با یک روش اشتباه و بدون اینکه پایه بچه ها رو قوی کرده باشم!!! فکرش رو بکنید اولِ آبان رسیده بودم به اونجایی از کتاب که تقریبا آخرای آبان باید می رسیدم!! اونم در شرایط ایده آل!!! بگذرد که یک ماه با بچه ها به همین روش غلط غلوط کار کردم و نیمه های آذر وقتی رفتم مشهد و با خانم داداشم که ایشون هم معلم هستن صحبت کردم فهمیدم چه خراب کاریِ عظیمی کردم!! بچه داداشم هم کلاس دومه، ازش یک جمع و تفریق پرسیدم و وقتی روی هوا جواب داد فهمیدم که چه بلایی سر بچه مردم آوردم!!!!
واقعیت اینه که اشتباه کرده بودم و باید جبران می کردم...
عزمم رو جزم کردم و بعد از اون امتحان اول که گرفتم و نتایج درخشانش به عرضتون رسید!! رفتم مدرسه و با کلی زحمت روش تدریس رو اصلاح کردم. کار خیلی سختی بود. باید به بچه ها می فهموندم که بابا تا حالا هرچی گفتم ولش کنید!! از این به بعد این جوری!! باید جور اشتباهم رو می کشیدم. گرچه کمی از درس عقب می افتادم، اما چاره ای نبود. یک هفته دیگه وقت گذاشتم فهمیدم بچه ها هنوز خیلی می لنگن!! اصلا نمی دونید الان که دارم اینا رو می نویسم چه احساس بدی دارم! خیلی از بچه ها هنوز توی جمع و تفریق دو رقم با یک رقم مشکل داشتن و من اصلا متوجه نشده بودم!! من یک راست رفته بودم سر جمع و تفریق دو رقم با دو رقم به یک روش تخیلی!!! در حالی که خیلی از بچه ها هنوز توی جمع و تفریق دو رقم با یک رقم می لنگیدن و در واقع مشکل همونجا بود! عمق فاجعه اینجا بود که چند نفری هنوز جمع و تفریق یک رقم با یک رقم مشکل داشتن!! و عمق عمیق تر فاجعه اونجاییِ که تعدادی هنوز ارزش مکانی رو بلد نبودن!!!! ای خداااااااااااااااا!!! من چیکار کرده بودم؟؟!!!
همون ماه اول که مثل برق و باد درس دادم باید اینا رو درست می کردم و من همه چیزو خراب کرده بودم!! عجب احساس بدی!
اگه همون اول از جدول ارزش مکانی شروع می کردم و بعد یادآوری جمع یک رقم با یک رقم، بعد دو رقم با یک رقم، بعد دو رقم با دو رقم (اول از روی جدول اعداد، بعد به روش ستونی) این مشکل خیلی کمتر می شد یا شاید اصلا به مشکل نمی خوردم!! بماند که من اصلا با جدول کار نکرده بودم!! جدول اعداد برای دانش آموزان ضعیف تر خیلی خوبه. البته برای اونایی که قوی هستن و ذهنی حساب می کنن شاید خیلی لازم نباشه، اما اگه دانش آموزی ضعیف تر باشه با جدول میشه راهش انداخت و من تقریبا جدول اعداد رو حذف کرده بودم!!! (اینم جز گندهایی بود که زدم!)
حالا باید همه ی این اوضاع قارش میش رو اصلاح می کردم. چاره ای نبود باید از وقت و هزینه شخصی می گذشتم بلکه بتونم این خسارت رو جبران کنم. یک مقدار وسایل کمک درسی با هزینه شخصی تهیه کردم و ضمنا زنگ های تفریح هم وقف دانش آموزای ضعیف تر کردم بلکه راه بیفتن اون دنیا مدیون نباشم...
بگذریم که کلی از درس عقب افتادیم و کلی وقت مون هدر رفت و کلی اعصاب خودمو خرد کردم و روحیه ی بچه ها رو ضعیف کردم...بعد از این همه مدت تمرین و تکرار و پای تخته کشوندن بچه ها و سر و کله زدن با دانش آموزان کد دار!! امتحان آخری که گرفتم تازه هنوز نتایج خیلی درخشانی نگرفتم... نتایج به این شکل بود که دو سوم از بچه ها این مبحث رو فهمیده بودن و یک سوم دیگه هنوز هم نفهمیده بودن... و شاید این تقصیر من بوده...
اون چند نفری که هنوز موضوع رو نگرفته بودن خصوصی تر باهاشون کار کردم و خلاصه کلی تلاش کردم که اشتباهم رو جبران کنم...
حالا که دارم اینو می نوسم اوضاع شون البته خیلی بهتر شده...شاید فقط چند نفر (که در حالت عادی هم چیزی نمی فهمیدن!) درس رو نفمیده باشن و بقیه بالاخره کم و بیش یک چیزایی فهمیدن که شاید به زور راضی کننده باشه! فاصله ی بهترین شاگردم با ضعیف ترین اونا خیلی زیاد شده، نمی دونم چیکار کنم. الان قوی ترین شاگردم هر جمع و تفریقی جلوش بذاری (حتی سه رقم با سه رقم؛ بحث جمع و تفریق سه رقم با سه رقم رو باید اسفند به بچه ها درس بدم!!) به سه سوت حل می کنه، اما ضعیف ترین شاگردم هنوز توی محاسبه ی یک رقم با یک رقم می لنگه! باور کن از بعضی هاشون بپرسی مثلا 7 به اضافه ی صفر چند میشه میگه 70!!
خب حالا لااقل کلاس رو میتونم ساکت کنم و به درس برسم! تجربه شد که سر کلاس فارسی و ریاضی نذارم کسی کلاس رو بهم بزنه که مجبور بشم گازشو بگیرم و بعدش مجبور بشم دهن خودمو بچه ها رو سرویس کنم تا همون بحث رو بچپونم تو مخ بچه ها!!! شما اگه معلم هستی اشتباه منو تکرار نکن! ضمنا اگه کسی بدون کتک ساکت نمیشه و سر و صداش بازده کار رو آورده پایین همچین بزنش که عرعرش کلاس رو برداره، باور کنین جدی میگم!!!
یادتون میاد که توی قسمت اول یک اشتباه چی گذشت؟ حالا دنبال کنید کل ماجرا ور...
اول سال که کلاس شلوغ بود فهمیدم وقتی به بچه ها میگم تمرین های کتاب ریاضی رو حل کنند ساکت میشن!! روی همین حساب هر روز سر کلاس و توی خونه کلی از کتاب ریاضی رو به بچه ها میگفتم که حل کنند و مشق بنویسن و اینا...
غافل از اینکه مرتکب چه اشتباه بزرگی دارم میشم!
ماه مهر گذشت و اول آبان رسیدم به جمع و تفریق فرایندی... آموزش جمع و تفریق فرایندی واقعا معضلی شده برای معلمین! باید معلم باشی که بفهمی چی میگم! چه برسه به من که اصلا دوره هم ندیدم! یهو کتاب رو برداشتم و دیدم که یک چیزای عجیب و غریبی نوشته!! همین طوری یکم پیش خودم تحلیل کردم و یک چیزایی فهمیدم و رفتم سر کلاس و خب بچه ها این اینه این جوری حل میشه تمام شد و رفت پی کارش!! کسی هست نفهمیده باشه؟؟!! و اونجا بود که با قیافه ی ماست مانند همه ی دانش آموزا (اعم از زرنگ و خنگول) روبرو شدم!
به جرئت میتونم بگم هیییییییییییییییییییییچ کس هییییییییییییییییییییییییچ چیزی نفهمیده بود!! کل زنگ درس رو چند بار توضیح دادم و آخر زنگ رفتم بیرون با بقیه معلمین صحبت کردم. معلم کلاس چهارم بهم گفت مگه به صفحه چند رسیدی!!!؟؟؟ من گفتم تقریبا 40!!!! و اونجا بود که با چشم های گرد شده معلم کلاس چهارم روبرو شدم!!
برای اینکه عمق فاجعه رو درک کنید بذارید بگم که کتاب ریاضی دوم دبستان کمتر از 150 صفحه داره!! من طی یک ماه تقریبا یک چهارم از کتاب رو تمام کرده بودم! اونم ماه اول سال که معلم تقریبا طی اون ماه فقط باید به یادآوری مطالب کلاس اول بپردازه!!! بچه ها رو بیچاره کرده بودم!! واقعا طبیعی بود که هیچ کس چیزی یاد نمی گرفت!! منم هی به بچه ها انگ می زدم که خنگ ها!! کورها!! این اینجوریه. فهمیدین؟؟!! معلومه نفهمیدین دیگه چون همه خنگین!
بعدا فهمیدم تنها کسی که می فهمیده خودم بودم!! که بعدترش فهمیدم خودم هم نفهمیده بودم!! خلاصه که با صحبت های معلم کلاس های چهارم و پنجم اینا ترمز دستی رو کشیدم و توقف کردم روی همون بحث جمع و تفریق فرایندی. یکم برگشتم به عقب و دوباره بعضی مباحث رو دور کردم با بچه ها. یک هفته دیگه وقت گذاشتم روی این مطلب و کلی به خودم فشار آوردم که مثلا ریشه ای این مطلب رو دوباره درس بدم!! با شکل کار میکردم و خرده خرده رفتم جلو...
آخر هفته ی دوم صبح دوباره جمع و تفریق رو ارائه کردم و هنوز تقریبا کسی چیزی نفهمید!! زنگ دوم دوباره همون درس رو ارائه کردم و باز تقریبا کسی چیزی نفهمید!! زنگ سوم باز همون درس رو ارائه کردم و هنوز کسی چیزی نفهمید!! زنگ تفریح رفتم دفتر موضوع رو با بقیه معلمین مطرح کردم. قرار شد کمکم کنند. زنگ چهارم همه معلمین آمدن کلاس من!!! باور کنید حتی فراش مدرسه هم آمده بود!! حتی مدیر مدرسه هم گاهی سرک می کشید!! همه آمده بودن که به بچه های کلاس من جمع و تفریق فرایندی رو حالی کنن!!! هر معلم درس رو ارائه می داد و می رفت کنار تا معلم بعدی بیاد و درس رو ارائه بده!! خلاصه که همگی درس رو ارائه کردن و رفتن کلاس های خودشون!! احساس می کردم مغزم داره منفجر میشه! ببینید بچه ها چه حالی داشتن! بعد از چهار زنگ تلاش ریاضی شاید دو سه نفر قضیه رو گرفته بودن!! و من اینو از خنگیِ بچه ها میدونستم درحالی که بازم اشتباه از من بود...
برای اینکه بفهمید اشتباه من چی بود باید فلسفه ی جمع و تفریق فرایندی رو درک کنید! روش این جمع و تفریق طوری طراحی شده که نیازی به انتقال و قرض گیری نیست. توی روش سنتی ما دهگان رو انتقال میدایدم و توی تفریق از دهگان قرض می گرفتیم و این کارا؛ که توی روش جدید وقتی ابتدا دهگان رو جمع می بندی دیگه نیازی به این کارا نیست و جواب به دست میاد...
و اما گندی که زدم این بود که یک ماه تمام با بچه ها با انتقال و قرض گیری کار کرده بودم!! یعنی روش گسترده پاسخ رو با روش انتقال و قرض گیری قاطی کرده بودم!! البته اون جاهایی که نیازی به انتقال و قرض گیری نبود مشکلی نبود! اما مشکل اینجا بود که برای اینکه بچه ها بیشتر یاد بگیرن من همه ی مثال ها رو از اونایی می آوردم که نیاز به قرض گیری و انتقال داشت!! و یک روش تخیلی اختراع کرده بودم که هم گسترده بود هم قرض گیری و انتقال داشت!! من سعی داشتم توی یک روز هم به بچه ها جمع گسترده رو یاد بدم هم تفریقش رو هم قرض گیری و هم انتقال!!!!!! اونم همه با هم با یک روش اشتباه و بدون اینکه پایه بچه ها رو قوی کرده باشم!!! فکرش رو بکنید اولِ آبان رسیده بودم به اونجایی از کتاب که تقریبا آخرای آبان باید می رسیدم!! اونم در شرایط ایده آل!!! بگذرد که یک ماه با بچه ها به همین روش غلط غلوط کار کردم و نیمه های آذر وقتی رفتم مشهد و با خانم داداشم که ایشون هم معلم هستن صحبت کردم فهمیدم چه خراب کاریِ عظیمی کردم!! بچه داداشم هم کلاس دومه، ازش یک جمع و تفریق پرسیدم و وقتی روی هوا جواب داد فهمیدم که چه بلایی سر بچه مردم آوردم!!!!
واقعیت اینه که اشتباه کرده بودم و باید جبران می کردم...
عزمم رو جزم کردم و بعد از اون امتحان اول که گرفتم و نتایج درخشانش به عرضتون رسید!! رفتم مدرسه و با کلی زحمت روش تدریس رو اصلاح کردم. کار خیلی سختی بود. باید به بچه ها می فهموندم که بابا تا حالا هرچی گفتم ولش کنید!! از این به بعد این جوری!! باید جور اشتباهم رو می کشیدم. گرچه کمی از درس عقب می افتادم، اما چاره ای نبود. یک هفته دیگه وقت گذاشتم فهمیدم بچه ها هنوز خیلی می لنگن!! اصلا نمی دونید الان که دارم اینا رو می نویسم چه احساس بدی دارم! خیلی از بچه ها هنوز توی جمع و تفریق دو رقم با یک رقم مشکل داشتن و من اصلا متوجه نشده بودم!! من یک راست رفته بودم سر جمع و تفریق دو رقم با دو رقم به یک روش تخیلی!!! در حالی که خیلی از بچه ها هنوز توی جمع و تفریق دو رقم با یک رقم می لنگیدن و در واقع مشکل همونجا بود! عمق فاجعه اینجا بود که چند نفری هنوز جمع و تفریق یک رقم با یک رقم مشکل داشتن!! و عمق عمیق تر فاجعه اونجاییِ که تعدادی هنوز ارزش مکانی رو بلد نبودن!!!! ای خداااااااااااااااا!!! من چیکار کرده بودم؟؟!!!
همون ماه اول که مثل برق و باد درس دادم باید اینا رو درست می کردم و من همه چیزو خراب کرده بودم!! عجب احساس بدی!
اگه همون اول از جدول ارزش مکانی شروع می کردم و بعد یادآوری جمع یک رقم با یک رقم، بعد دو رقم با یک رقم، بعد دو رقم با دو رقم (اول از روی جدول اعداد، بعد به روش ستونی) این مشکل خیلی کمتر می شد یا شاید اصلا به مشکل نمی خوردم!! بماند که من اصلا با جدول کار نکرده بودم!! جدول اعداد برای دانش آموزان ضعیف تر خیلی خوبه. البته برای اونایی که قوی هستن و ذهنی حساب می کنن شاید خیلی لازم نباشه، اما اگه دانش آموزی ضعیف تر باشه با جدول میشه راهش انداخت و من تقریبا جدول اعداد رو حذف کرده بودم!!! (اینم جز گندهایی بود که زدم!)
حالا باید همه ی این اوضاع قارش میش رو اصلاح می کردم. چاره ای نبود باید از وقت و هزینه شخصی می گذشتم بلکه بتونم این خسارت رو جبران کنم. یک مقدار وسایل کمک درسی با هزینه شخصی تهیه کردم و ضمنا زنگ های تفریح هم وقف دانش آموزای ضعیف تر کردم بلکه راه بیفتن اون دنیا مدیون نباشم...
بگذریم که کلی از درس عقب افتادیم و کلی وقت مون هدر رفت و کلی اعصاب خودمو خرد کردم و روحیه ی بچه ها رو ضعیف کردم...بعد از این همه مدت تمرین و تکرار و پای تخته کشوندن بچه ها و سر و کله زدن با دانش آموزان کد دار!! امتحان آخری که گرفتم تازه هنوز نتایج خیلی درخشانی نگرفتم... نتایج به این شکل بود که دو سوم از بچه ها این مبحث رو فهمیده بودن و یک سوم دیگه هنوز هم نفهمیده بودن... و شاید این تقصیر من بوده...
اون چند نفری که هنوز موضوع رو نگرفته بودن خصوصی تر باهاشون کار کردم و خلاصه کلی تلاش کردم که اشتباهم رو جبران کنم...
حالا که دارم اینو می نوسم اوضاع شون البته خیلی بهتر شده...شاید فقط چند نفر (که در حالت عادی هم چیزی نمی فهمیدن!) درس رو نفمیده باشن و بقیه بالاخره کم و بیش یک چیزایی فهمیدن که شاید به زور راضی کننده باشه! فاصله ی بهترین شاگردم با ضعیف ترین اونا خیلی زیاد شده، نمی دونم چیکار کنم. الان قوی ترین شاگردم هر جمع و تفریقی جلوش بذاری (حتی سه رقم با سه رقم؛ بحث جمع و تفریق سه رقم با سه رقم رو باید اسفند به بچه ها درس بدم!!) به سه سوت حل می کنه، اما ضعیف ترین شاگردم هنوز توی محاسبه ی یک رقم با یک رقم می لنگه! باور کن از بعضی هاشون بپرسی مثلا 7 به اضافه ی صفر چند میشه میگه 70!!
خب حالا لااقل کلاس رو میتونم ساکت کنم و به درس برسم! تجربه شد که سر کلاس فارسی و ریاضی نذارم کسی کلاس رو بهم بزنه که مجبور بشم گازشو بگیرم و بعدش مجبور بشم دهن خودمو بچه ها رو سرویس کنم تا همون بحث رو بچپونم تو مخ بچه ها!!! شما اگه معلم هستی اشتباه منو تکرار نکن! ضمنا اگه کسی بدون کتک ساکت نمیشه و سر و صداش بازده کار رو آورده پایین همچین بزنش که عرعرش کلاس رو برداره، باور کنین جدی میگم!!!