سبط اکبر

خاطرات سرباز معلم و مداحی با زیرنویس انگلیسی

سبط اکبر

خاطرات سرباز معلم و مداحی با زیرنویس انگلیسی

سبط اکبر

بسم ربّ الحَسَن
من مترجم هستم. به ذهنم رسید برای آشنا کردن ملت ها با اهل بیت از مداحی هایی که زیرنویس دارند استفاده کنم تا زیبایی و لطافت اون مداحی و هیئت حفظ بشه و بشه اونو منتشر کرد. کمی جستجو کردم و کاری مشابه اونچه می خواستم پیدا نکردم، البته سایت فطرس چند تا کار اینجوری داره. به هر حال تصمیم گرفتم خودم این امر رو به عهده بگیرم. چند تا از مداحی های مشهور و دلنشین رو انتخاب کردم که غالبا از حاج محمود هستن. اونا رو زیرنویس کردم و کم کم جلوه های ویژه بهش اضافه کردم. البته نمیشه خیلی تغییر داد کار رو. چرا که می خوام اصل مداحی زیاد تغییر نکنه و اونا رو اینجا ارائه کردم.

طبقه بندی موضوعی

آبله مرغان

دوشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۲۱ ب.ظ
باسمه تعالی
چند وقت پیش یکی از بچه های کلاسم چند روزی غایب شد تا مادرش آمد و خبر داد که پسرش آبله مرغان گرفته و یک هفته ای مرخصه. پسرش دانش آموز خوبی نبود که مثلا بخوام خیلی ناراحت بشم! ولی به هر حال به جهت هم نوع دوستی و اینا آخر هفته گفتم یک سر برم پیشش ببینم چی کارش شده این پسره!!
هیچی دیگه آقا! یک روز به بچه ها گفتم که زنگ آخر می خوام برم در خونه فلانی عیادتش که مریض شده و چند روزی مدرسه نیامده. هرکس دوست داره باهام بیاد. البته بیشتر هدفم از این حرکت این بود که این رفتار رو به بچه ها یاد بدم نه صرفا عیادت و احوال پرسی.
خلاصه که زنگ آخر خورد و از یک دو تا از بچه ها خواستم که تا خونه ی اون یکی دانش آموزم منو همراهی کنن. البته من از یکی دو تا دانش آموز خواستم همراهیم کنن که یهو دیدم تقریبا ده نفر دارن کنارم راه میرن! یکی دوتاشون که کلاس سومی بودن!!! البته من هدفم این بود که بچه ها یک رفتار خوب و استاندارد رو یاد بگیرن. روی همین حساب هرچی تعدادشون بیشتر می شد بازده کار من بیشتر میشد و این خوب بود... متنها یک جوری بود!!! آخه راه افتاده بودم توی خیابون های روستا با ده دوازده نفر دانش آموز که مثل خرگوش دور و برم بالا و پایین می پرن و سر و صدا و شلوغ کاری می کنن! آخه وقتی سر کلاس کسی سر و صدای اضافی در بیاره می گیری خیلی تمیز می زنیش چون جیغ و دادش به فرایند آموزش لطمه وارد می کنه. اما وسط روستا دیگه انصاف و عدالت حکم می کنه بچه مردم رو نزنی! چون اولا که محیط آموزشی نیست که! ثانیا بگیری بزنی بدبخت رو بعدا یهو یکی توی خیابون آشناشون در بیاد که دمار از روزگارت در میاره! بنابرین حکم انصاف و عدالت رو هم که نادیده بگیریم باز عقل حکم می کنه وسط روستای غریب بچه مردم رو کتک نزنی!! خلاصه چاره ای نبود و باید جیغ و داد بچه ها و اینکه از سر و کول همدیگه بالا می رفتن رو تحمل می کردم!
هیچی دیگه با همین وضعیت رفتیم اون سر ده. بچه ها ذوق زده شده بودن. چند نفر همزمان داشتم باهام صحبت می کردن! اصلا نمی فهمیدم چی میگن!! یکی این طرفم راه می رفت داشت از زمین عموش صحبت می کرد! اون یکی اون طرف درباره گوسفنداشون صحبت می کرد! یکی دیگه از سگشون می گفت و من فقط سعی می کردم تمرکز حواسم رو بینشون تقسیم کنم!‍ مثلا طوری که به هر نفر سی چهل درصد تمرکز حواس برسه!!
رفتیم تا رسیدیم به خونه ی اون بنده خدا آبله مرغونی! در زدم و آمد و دیدیم که سر و روش پر شده از لک و پک های قرمز. یکم باهاش صحبت کردم و یکم با پدرش و مشق رو بهش گفتم و اینا. البته اینا همه در حاشیه بود! البته نمیدونم چطور بگم! یعنی حاشیه همون اصل بود! گفتم که عیادت فقط یک بهانه بود تا یک رفتار صحیح رو به بچه ها یاد بدم و البته خواستم به اون دانش آموزم هم بفهمونم که گرچه سر کلاس کتک خوری ولی آخرش دانش آموز خودمی هواتو دارم! بلکه تو هم رفتارت درست بشه! خلاصه دیدار که تموم شد و من خاطر جمع شدم که به اهداف اولیه و ثانویه رسیدم راه افتادم که برگردم شهر. بازم چند نفری از دانش آموزا بدرقه م کردن و همین طور صحبت می کردن!
جالبه اینم بگم که آبله مرغان از همین دانش آموزم شروع شد و کم کم به همه بچه های کلاسم و البته به خودم سرایت کرد! می دونید که ویروس آبله مرغان وقتی وارد بدن میشه تا وقتی که فعالیتش رو علنی کنه و در واقع حضورش رو اعلام کنه یک هفته طول می کشه. پس یک هفته طول کشید تا چند تا دیگه از دانش آموزام یهو آبله مرغان گرفتن و خونه نشین شدن! در این حین عده ی دیگه ویروس رو دریافت کردن و تا وقتی اون گروه اول خوب شدن بیماری اینا رو شد! بنابرین باز اینا غایب شدن! اینا که خوب می شدن باز می فهمیدیم که چند نفر دیگه آبله مرغونی شدن! خلاصه که دو سه تا موج آبله مرغون توی کلاس ما پدیدار شد که طی آخرین موج همه شون دیگه آبله مرغون گرفته بودن! یعنی طی یک پروسه تقریبا یک ماهه همه شون آبله مرغون گرفتن و جمعیت کلاس توی این مدت مرتب بالا و پایین می شد! اینا میامدن اونا می رفتن!‌ کار ندارم که یکی از دلایل ضعف بچه ها توی ریاضی همین آبله مرغان بود که روند کار رو خیلی کند کرد؛ بعد از چند وقت شنیدیم که موج آبله مرغان بقیه کلاس ها رو هم گرفتار کرده! و موج موج اونا هم دارن غایب می شن! و چند وقت بعدش از مدرسه دخترانه خبر رسید که اونا هم گرفتار همین موج شدن!
آخرش که بعد از حدود یک ماه بالاخره کلاس بدون غایب برگزار شد امتحان ریاضی از بچه ها گرفتم که با همون فاجعه ای رو به رو شدم که پیش تر توصیف شد!
توضیحات تکمیلی: ویروس آبله مرغان از یکی دو روز قبل از علنی کردن حمله واگیر داره تا زمان خشک شدن دانه ها. که مجموعا شاید یک هفته یا بیشتر طول بکشه. این بیماری به شدت واگیر داره یعنی تقریبا غیر ممکنه توی خونه ای کسی آبله مرغان بگیره و بقیه نگیرن! مگر اینکه قبلا گرفته باشن. چون به ندرت پیش میاد کسی دو بار توی عمرش آبله مرغان بگیره. یعنی یک بار که بگیری دیگه به احتمال زیاد تا آخر عمر از این بیمار ایمن می شی و به ندرت پیش میاد که دوباره بگیری (البته خودم مشمول همین موارد نادر شدم!). ضمنا این بیماری درمان خاصی نداره پس بیخود پول برای دوا دکتر ندید! فقط باید دوره ی بیماری طی بشه که یک هفته ای طول میکشه. البته شنیدم میگن یک پمادهایی هست میزنن که خارش دونه ها رو کم میکنه و از این حرفا که دیگه برای این موارد به پزشک رجوع کنید! اصلا من چه می دونم! من فقط یک سربازم! عزت زیاد!!!!!

نظرات  (۱)

اشکال نداره که جزو موارد نادری بازم😂

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی